سید سامیار جیگرطلاسید سامیار جیگرطلا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

وقتی اومدی بااومدنت دنیا برام یه رنگ دیگه شد

24 ماهگی سامیار کوچولو

داره یواش یواش 24 ماهت یعنی داره 2 سالت میشه تو این چند وقته تعداد کلمه هات که یاد گرفتی بیشتر شده اسمو فامیلتو بلد شدی حتی اسمو فامیل منم میگی جدیدا با خاله مهین خیلی رفت و آمد میکنیم دخترش فاطمه و دوستش مریم خیلی با تو بازی میکنن و مواظب تو هستن و تو پیششون خیلی خوشحالی خیلی هم لجبازیات بیشتر شده ولی با یه تهدید کوچولو دوباره آقا میشی دندونای نیشتم چهارتاش باهم دراومدن و الان 16 تا دندون داری که مبارکه والبته مسواک  هم میزنی خیلی رو نظافتت حساسی تا دستت یا لباست کثیف میشه میخوای تمیزش کنی ولی متاسفانه هنوز پمپرزت میکنم چون تو این موضوع اصلا همکاری نمیکنی میخوام آخر مهر ماه از شیر می می که اسمشو گذاشتی (بده بده) بگیرمت چون ...
13 مهر 1391

فقط خودمون آینه عبرت خودمونیم

یک روز وقتى کارمندان به اداره رسیدند ، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود : « دیروز فردى که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت . شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مى‌ شود دعوت مى‌ کنیم . » در ابتدا ، همه از دریافت خبر مرگ یکى از همکارانشان ناراحت مى‌ شدند اما پس از مدتى ، کنجکاو مى‌ شدند که بدانند کسى که مانع پیشرفت آن‌ ها در اداره مى‌ شده که بوده است . این کنجکاوى ، تقریباً تمام کارمندان را ساعت١٠ به سالن اجتماعات کشاند . رفته رفته که جمعیت زیاد مى ‌شد هیجان هم بالا مى‌ رفت . همه پیش خود فکر مى ‌کردند : « این فرد چه کسى بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود ؟ به هر حال خ...
13 مهر 1391
1